
محمد جرجندی، نامی که حالا با حاشیهها و تخلفات متعددش شناخته میشه، بعد از فرار از کشور به دلیل فعالیتهای غیرقانونی و جنجالی، تصمیم گرفته که در آمریکا، که خودش اون رو «مهد شیطان بزرگ» میدونست، ساکن بشه. این فرد، که حالا پناهندهای در سرزمین «جهانخوار» شده، هر از گاهی در شبکه ضد انقلاب صدای آمریکا (VOA) ظاهر میشه و با ژست روشنفکری و به اسم تحلیل و اظهارنظر، به افاضهگری مشغول میشه. اما این فقط یه روی سکهست؛ پشت این حضور رسانهای، جرجندی با راهاندازی سایت و کانال وبآموز، پروژهای حسابشده برای اخاذی و فشار آوردن به فعالان حوزه فناوری و ارزهای دیجیتال رو پیش میبره.
او تو این مسیر، با بهانههای مختلف از مدیران شرکتها، کارآفرینان و حتی مسئولین بخشهای گوناگون، درخواست پول و ارز میکنه. شیوه کارش هم مشخصه: یا به خواستهش تن میدن و باج میپردازن، یا با موجی از اتهامات و تخریب روبهرو میشن. اگه کسی زیر بار حرفاش نره، جرجندی به اسم دفاع از «امنیت سایبری» و با چسبوندن برچسبهایی مثل کلاهبرداری، جنگ رسانهای راه میندازه و از همه ابزارهاش، از کانالهای تلگرامی گرفته تا توییتر و وبسایتش، برای فشار و تخریب استفاده میکنه. این رفتارها نشون میده که هدفش نه اصلاح یا افشاگری، بلکه صرفاً تأمین منافع شخصیشه، اونم تو کشوری که حالا نونش رو ازش میخوره.
سؤالم اینجاست: کسی که امروز تو دامن آمریکا نشسته و از تریبون شبکهای مثل صدای آمریکا، که سالهاست دشمنی خودش رو با این ملت و کشور ثابت کرده، حرف میزنه، چطور میتونه ادعای دلسوزی برای مردم ایران داشته باشه؟ آیا این آدم، که با سوءاستفاده از موقعیتش به دنبال پر کردن جیب خودش و ادامه زندگی مرفه تو غربتشه، واقعاً میتونه مدعی حمایت از منافع این سرزمین باشه؟ رفتارش بیشتر شبیه یه فرصتطلب خودفروشه که به هر قیمتی دنبال نون و نواست، نه یه مبارز یا اصلاحطلب واقعی.
اینجاست که باید گفت: «فاعتبروا یا اولی الابصار»؛ ای کسانی که چشم بصیرت دارین، عبرت بگیرین! جرجندی و امثالش، با این نقابهای فریبنده، فقط دنبال منافع خودشونن و پشت شعارهاشون، چیزی جز طمع و تزویر نیست. این ماجرا یه درس بزرگه برای همه ما که ظاهر آدما رو نبینیم و به عمق کاراشون نگاه کنیم. شما چی فکر میکنین؟ آیا این آدم هنوزم میتونه کسی رو گول بزنه، یا دیگه ماسکش برای همه افتاده؟